معنی

[ گُ مَ ] (اِ) نام گلی است بغایت خوشبو. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی): ز سوری کآن نه کم بود از کتاره جگر میشد چو سوری پاره پاره از آن گلمر که دل برد و روان هم ز هر تن لاله رست و ارغوان هم. امیرخسرو (از جهانگیری). || نام نوعی از پیکان تیر. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی): گشت رعنایان بود در زیر بید و پای گل بوستان شیرمردان برگ بید و گلمر است. امیرخسرو (از جهانگیری).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.