(~. شَ) (اِمر.) گلزار، گلستان.
فرهنگ فارسی معین
باغی که گلهای فراوان داشته باشد؛ گلزار؛ گلستان.
فرهنگ فارسی عمید
[ گُ شَ ] (اِ مرکب) جای گل و این مرکب است از گل و شن که کلمهٔ نسبت است. (غیاث) (آنندراج). مرادف گلستان. (آنندراج). گلزار. (صحاح الفرس): نبید روشن چو ابر بهمن بنزد گلشن چرا نباری.رودکی. سر ...
لغتنامه دهخدا
[ گُ شَ ] (اِخ) محمدعلی. نام پدر قاآنی بود که به گلشن تخلص میکرد و اصلش از ایل زنگنهٔ کرمانشاه بود. مدتی در اصفهان و شیراز بسر برد. در عروض و قافیه تتبعی داشت در ایام مشیب او که زمان شباب ...
[ گُ شَ ] (اِخ) دهی است از دهستان چارکی بخش لنگهٔ شهرستان لار واقع در ۱۰۸۰۰۰گزی شمال باختر لنگه و شمال کوه چهر. هوای آن گرم و دارای ۲۵۳ تن سکنه است. آب آن از چاه و باران و محصول آن غلات ...
[ گُ شَ ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان حومهٔ بخش زرند شهرستان کرمان واقع در ۸۰۰۰گزی شمال زرند و ۳۰۰۰گزی باختر راه فرعی زرند به راور. دارای ۵ تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸).
[ گُ شَ ] (اِخ) دهی است از دهستان ریوند بخش حومهٔ شهرستان نیشابور واقع در ۲۸هزارگزی جنوب نیشابور. هوای آن معتدل و دارای ۱۹۵ تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراع ...
[ گُ شَ ] (اِخ) دهی است از دهستان شهردیران بخش حومهٔ شهرستان مهاباد واقع در ۳۰هزارگزی شمال خاوری مهاباد و ۱۰هزارگزی شمال باختری مهاباد به میاندوآب. هوای آن معتدل و دارای ۴۰۰ تن سکنه است. ...
[ گُ شَ ] (اِخ) دهی است از دهستان ماروسک بخش سرولایت شهرستان نیشابور واقع در ۳۶هزارگزی شمال خاوری چکنهٔ بالا. هوای آن معتدل و دارای ۸۳ تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. شغل ...
[ گُ شَ نِ دِ لَ ] (اِخ) اسمش سعداللََّه، ملقب به شاه گلشن بوده و ارادت خود را در خدمت مولانا شیخ عبدالاحد نوادهٔ شیخ احمد هنرمندی تربیت نموده. گویند با وجود تأثیر و تصرف در نفوس مشیخه قبو ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.