۱. (زیستشناسی) درختی کوتاه و بوتهمانند با خوشههای گل سفید یا سرخرنگ و برگهای ریز که از ساقۀ آن گزانگبین گرفته میشود و چوب آن برای سوختن استفاده می ...
فرهنگ فارسی عمید
واحد اندازهگیری طول برابر با ۱۶ گره. * گز کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه] اندازه کردن پارچه یا زمین با گز؛ ذرع کردن.
گس؛ زمخت: چند پختی تلخ و تیز و شور گز / این یکیبار امتحان شیرین بپز (مولوی: ۷۵۹).
سردهای از گزیان درختی یا درختچهای همیشهسبز یا خزاندار با حدود 50 تا 60 گونه که بومی نواحی خشک اوراسیا یا افریقا هستند و معمولا در خاکهای شور میرویند و می ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ گَ ] (اِ) درختی باشد که بیشتر در کنارهای آب و رودخانه روید و آن را به عربی طرفا خوانند و بارش که ثمرةالطرفا باشد امراض چشم و زهر رتیلا را نافع است. (برهان) (جهانگیری). و به هندی چهاو گوین ...
لغتنامه دهخدا
[ گَ ] (اِ) از جملهٔ حلویات است : گز را ز جملهٔ حلویات از چه رو چشم تمام مجلسیان بر شکست اوست. میرزا اشتها.
[ گَ ] (نف) گزنده. (برهان) (آنندراج). و غالباً با کلمهٔ دیگر مرکب شود: بدو گفت کای بدتر از مار گز بمیدان که پوشد زره زیر خز.فردوسی. من شسته بنظاره و انگشت همی گز و آب مژه بگشاده و غلطان شده ...
[ گَ ] (ص) گس : چند پختی تلخ و شور و تیز و گز هم یکی بار امتحان شیرین بپز.مولوی.
[ گَ زِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) گزی که مغز آن را بادام نهاده باشند. گزی که بجای مغز پسته مغز بادام در آن نهند. رجوع به گز پسته ای شود.
[ گَ تِ ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان سویره بخش هندیجان شهرستان خرمشهر، واقع در ۲۴ هزارگزی شمال باختری هندیجان و ۳ هزارگزی شمال خاوری راه اتومبیل رو بندر معشور به هندیجان و دارای ۲۰ تن ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.