معنی

[ گَ ] (نف مرکب) آنچه گرد بخود میگیرد و مانع شود رسیدن گرد را به اشیاء و اثاثه: حبس الفراش؛ پوشیدن فرش به گردپوش. مِحبَس. (منتهی الارب). جامهٔ گردپوش. پردهٔ گردپوش : فغان که مرهم کافور در جراحت ما برهنه میرود و گردپوش می آید. طالب آملی (از آنندراج).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.