گذر داشتن

معنی

[ گُ ذَ تَ ] (مص مرکب) معبر داشتن. راه داشتن. عبور کردن : گذری داشتم به کویی و نظری به ماهرویی. (گلستان). دریغ پای که بر خاک مینهد معشوق چرا نه بر سر و بر چشم ما گذر دارد. سعدی (بدایع).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.