کین آوردن

معنی

[ وَ دَ ] (مص مرکب) خصومت و ستیزگی و جنگ و جدال. (ناظم الاطباء). جنگیدن. نبرد کردن. رزم آزمودن : دل کینه ورْشان به دین آورم سزاوارتر زآنکه کین آورم.فردوسی. اگر پیل با پشّه کین آورد همی رخنه در داد و دین آورد.(از العراضه). || انتقام کشیدن. (فرهنگ فارسی معین): چو کین آوری کین ستانی کنم شوی مهربان مهربانی کنم.نظامی. رجوع به مدخل بعد شود.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.