نوعی شیرینی که از آرد، تخممرغ، شیر، شکر، و مانندِ آن تهیه میشود.
فرهنگ فارسی عمید
= کَک
[ یَ ] (اِ مصغر) مصغر کی. فلان. فلانه. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - کیک و کیک؛ فلان و فلان. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
لغتنامه دهخدا
کیک متخلخل و سبک تهیهشده از آرد خودورا و شکر و تخممرغ زده و طعمدهندهها [گردشگری و جهانگردی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ کَ / کِ کِ کی ] (اِ مرکب) کرمی است که آفت چغندر است. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کیک اسفنجی کوچک و گردی که در قوطیهای مسی جداگانه یا قالبهای کاغذی پخته میشود [علوم و فنّاوری غذا]
(اِخ) کچی آباد. دهی از دهستان شهرویران است که در بخش حومهٔ شهرستان مهاباد واقع است و ۳۳۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
تکههای صاف دریایخ بزرگتر از یخپار (brash) با ظاهری موزاییکی و بههمفشرده [علوم جَوّ]
[ کَ ] (ع ص) مرد بی خیر. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه در او خیری نیست. (از اقرب الموارد).
(اِخ) نام طایفه ای است از طوایف کرد. (از تاریخ کرد تألیف رشید یاسمی ص ۱۱۵).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.