[ بُ یَ ] (اِخ) ده کوچکی از دهستان پلرودبار بخش رودسر شهرستان لاهیجان، در ۱۸۰هزارگزی جنوب خاوری رودسر و ۳هزارگزی بی بالان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۲).
لغتنامه دهخدا
[ یِ ] (اِخ) دهی از دهستان شش ده قره بلاغ بخش مرکزی شهرستان فسا. انتهای راه فرعی فسا به داراکویه. شصت و یک هزارگزی خاور فسا. جلگه. سکنه ۲۶۹ تن. آب از قنات. محصول آنجا غلات، حبوبات، برنج اس ...
[ کَ یَ ] (اِخ) کرکوی. شهری است از نواحی سیستان و مجوسان در آنجا آتشکدهٔ بزرگی دارند. (از معجم البلدان). رجوع به کرکوی شود. - آتش کرکویه؛ آتش کرکوی. رجوع به کرکوی و سرود آتشکدهٔ کرکوی شود ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.