(حامص.) سواری روی کول و پشت.
فرهنگ فارسی معین
۱. مردمچادرنشینی که در مسیر خود به کارهایی از قبیل خوانندگی، نوازندگی، فالبینی، و فروش سبد میپردازند؛ لوری؛ لولی؛ غرشمال؛ قرشمال. ۲. (صفت) [عامیانه، مجاز] کسی که داد و ف ...
فرهنگ فارسی عمید
(حامص) سواری روی کول و پشت. (فرهنگ فارسی معین). در تداول کودکان در بازی، سواری بر پشت کسی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عمل کول کردن را گویند. (از فرهنگ لغات عامیانهٔ جمالزاده). - کولی دا ...
لغتنامه دهخدا
التهاب حاد یا مزمن روده که ممکن است به دلیل تنگی یا زخم باشد.
[ اَ ] (اِخ) شهری در ایطالیا، در ساحل یمین نهر ترونتو، در ۸۷ میلی رومیه. (ضمیمهٔ معجم البلدان).
[ اَ رِ کَ ] (اِ مرکب) کشمش کولی. (یادداشت مؤلف). و رجوع به کشمش کولی شود.
اَبرِ مولکولیای که جِرم آن بیش از دههزار برابر جِرم خورشید است [نجوم]
واژههای مصوب فرهنگستان
اوربیتالی در یک مولکول که بالاترین تراز انرژی در صفر مطلق است|||متـ . باما HUMO [شیمی]
شاخهای از باکتریشناسی که به مطالعۀ باکتریها با استفاده از فنّاوریهای تشخیص مولکولی میپردازد [زیستشناسی - میکربشناسی] ...
[ ی یَ ] (اِخ) نام فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد علیهماالسلام. (ابن الندیم).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.