[ چِ ] (اِخ) دهی از دهستان تورجان است که در بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع است و ۴۱۵ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
لغتنامه دهخدا
[ چِ شِ مَ حَ لْ لِ ] (اِخ) دهی از دهستان دابو که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و ۲۶۵ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۳).
۱. خردترین. ۲. اندکترین.
فرهنگ فارسی عمید
(~. شُ دَ) (مص ل.)۱- کوتاه و تنگ شدن.۲- حقیر شدن.
فرهنگ فارسی معین
[ چَ / چِ شُ دَ ] (مص مرکب) خرد شدن. || کم وسعت و کم حجم شدن. || کم وسعت و کم حجم شدن. || اندک گشتن. || مورد توهین قرار گرفتن. خفیف شدن. (فرهنگ فارسی معین).
[ چَ / چِ عَ ] (اِخ) دهی از دهستان آتابای که در بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس واقع است و ۴۰۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۳).
[ چَ / چِ گَ تَ ] (مص مرکب) رجوع به کوچک شدن شود.
[ چِ ] (اِخ) دهی از دهستان آتابای که در بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس واقع است و ۶۵۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۳).
[ چَ / چِ جُ ثْ ثَ / ثِ ] (ص مرکب) آنکه اندام وی خرد و کوچک باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
[ چَ / چِ دِ ] (ص مرکب) خوش خلق و دردمند که به همه کس اختلاط گرم کند. (آنندراج). ملایم و سلیم. (ناظم الاطباء): دلا بزرگی کوچک دلان به جای خود است اگر بزرگ بود آسمان برای خود است. کاظم کا ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.