معنی

(اِ) کود که بدان کشت را نیرو دهند. (ناظم الاطباء). کود. رشوه. نیرو. بار. انبار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کود شود. || (ص) مجموع. انباشته. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کوت کردن شود. || پر، با برآمدگی از لب ظرف. مقابل سیله. فوق پری: یک کاسه کوت برنج. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.