کهبد
معنی
[ کُ بَ / بُ ] (ص مرکب، اِ مرکب) (از:
«که» MMM کوه +«بد»، پسوند دارندگی و
اتصاف) به معنی کوه نشین . (از حاشیهٔ برهان
چ معین). مخفف کوه بود است، یعنی
کوه بودنده که عبارت از زاهد و عابد و
مرتاض و گوشه نشین باشد. (برهان).
کوه نشین و عابد و زاهد و تارک دنیا، و آن را
کوه بود و کوه بوده نیز گفته اند و به فتح باء
ملازم کوه بودن مانند سپهبد و هیربد و موبد و
باربد. (آنندراج). زاهد مرتاض کوه نشین، چه
«بد» به معنی ملازم چیزی چون سپهبد و
هیربد. (فرهنگ رشیدی)... زاهد و مرتاض و
گوشه نشین دهقان و عابد... (فرهنگ
جهانگیری). زاهد کوه نشین. (گنجینهٔ گنجوی
ص ۱۲۸):
لبی و صد نمک چشمی و صد ناز
به رسم کهبدان دردادش آواز.
نظامی (گنجینهٔ گنجوی ص ۱۲۸).
که ای کهبد به حق کردگارت
که ایمن کن مرا در زینهارت.
نظامی (از آنندراج و گنجینهٔ گنجوی ص
۱۲۸).
همان کهبد که ناپیداست در کوه
به پرواز قناعت رست از انبوه.نظامی.
|| دهقان. (برهان) (ناظم الاطباء).