[ اَ دَ ] (ع ص) آنکه تیرگی دارد. ج، اَکادِر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). تیره تر. (غیاث اللغات). تیره تر. ج، اکادر. (آنندراج). تیره رنگ. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (مهذب الاسما ...
لغتنامه دهخدا
[ اَ دَ ] (اِخ) ابن حمام بن عامربن صعب اللخمی. پیشوا و مهتر لخم در مصر و از افراد شجاع و خردمند بود. او و پدرش در فتح مصر شرکت داشتند و هنگامی که مردم مصر با عبداللََّه بن زبیر بیعت کردند ...
[ هَ دَ ] (اِخ) ده کوچکی است از بخش پاپی شهرستان خرم آباد دارای چهل تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۶).
[ دَ ] (حامص مرکب) پاک باطنی. پاکجانی.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.