معنی

[ کُ مَ کُ ] (اِ مرکب) (مأخوذ از صیغهٔ امر و نهی) امر و نهی. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). امر و نهی که حکومت عبارت از آن است. (غیاث): دین چو به دنیا نتوانی خرید کن مکن دیو نباید شنید.نظامی. کش مکش جور در اعضا هنوز کن مکن عدل نه پیدا هنوز.نظامی. و رجوع به لاتفعل در همین لغت نامه شود. || (ص مرکب) مردم مترددخاطر. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کسی که در امور مردد باشد. (فرهنگ فارسی معین). || پادشاه و صاحب حکم. (برهان). پادشاه و صاحب حکومت. (آنندراج). پادشاه دارای حکم. (ناظم الاطباء). صاحب حکم نافذ. (فرهنگ فارسی معین).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.