[ کُ / کَ رَ دِ ] (ص مرکب) قوی دل. (ناظم الاطباء). صاحب دل بزرگ. (از فهرست ولف): کدام است گرد کنارنگ دل به مردی سیه کرده در جنگ دل.فردوسی.
لغتنامه دهخدا
[ کُ رَ ] (اِخ) خاندانی در خراسان در دوران سامانیان که بزرگ آنان ابومنصور محمدبن عبدالرزاق طوسی بود. و رجوع به سبک شناسی بهار ج ۱، ص ۱۶۵ و ۲۳۴ شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.