[ کَ مْ مو ] (اِ) یک قسم معجونی که جزء اعظم آن زیرهٔ کرمانی پرورده است. (ناظم الاطباء): گندم پخته... نفخ عظیم آرد، باید که کمونی از پس بخورند. (الابنیه چ بهمنیار چ دانشگاه ص ۱۰۳). کمونی ...
لغتنامه دهخدا
مربوط به کمونیسم [علوم سیاسی و روابط بینالملل]
واژههای مصوب فرهنگستان
(کُ مُ) [ فر. ] (اِ.) مکتبی است که از نظر فلسفی و اقتصادی بر مالکیت عمومی وسایل تولید تکیه میکند و معتقد به حذف فعالیت بخش خصوصی است، مکتب اشتراکی.
فرهنگ فارسی معین
نظامی سیاسیـ اقتصادی که مالکیت ابزار تولید در آن عمومی است [جامعهشناسی]
نظامی سیاسیـ اقتصادی که مالکیت ابزار تولید در آن عمومی است [علوم سیاسی و روابط بینالملل]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.