(کُ بُ زِ) (اِ.)۱- خیار زرد و درشت.۲- خربزة نارس.
فرهنگ فارسی معین
[ کَ یَ / یِ ] (اِخ) رجوع به کبوجیه شود.
لغتنامه دهخدا
اسم: کمبوجیه (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: kambujiye) (فارسی: کمبوجيه) (انگلیسی: kambujiye) معنی: نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) نام چند تن از امیران و پادشاهان سلسله ی هخام ...
فرهنگ واژگان اسمها
(کَ) (مص مر.)۱- کمی، کاستی.۲- چیزی که در هنگام تراز کردن حساب کم آید.
۱. کم بودن؛ نقصان. ۲. کمی؛ آنچه هنگام شمردن یا وزن کردن چیزی از مقدار معین کم بیاید.
فرهنگ فارسی عمید
[ کَ ] (مص مرکب مرخم، اِمص مرکب) کم بودن. کمی. قلت. نقصان؛ کمبود غذا. کمبود عواید. (فرهنگ فارسی معین). کسر. کم آمد. نقص. نقیصه. منقصت: کمبود خواربار سبب غلاء آن گردید. از این پارچه یک چارک ...
← کمبود سیری کاراندامشناختی [علوم جَوّ]
واژههای مصوب فرهنگستان
اختلاف بین مقدار بخار آب موجود در هوا و مقدار بخار آب سیری هوا در دمای پوست بدن|||متـ . کمبود سیری 2 saturation deficit 2 [علوم جَوّ]
[ کُ زَ / زِ ] (اِ) کمبزه. (از فرهنگ فارسی معین). کنبیزه. رجوع به کمبزه و کنبیزه شود.
ترکیبی که در آن برای تشکیل پیوندهای شیمیایی، الکترونهای کمتری، در مقایسه با آنچه لازم است، وجود دارد [شیمی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.