کلاغ‌پیسه

معنی

[ کَ سَ / سِ ] (اِ مرکب) غراب. کلاغ که رنگ سیاه و سپید دارد، کلاچه. کلاژه. قالنجه. زاغی. زاغچه. کلاغی که قسمی از پرهای آن سفید و قسمی سیاه است. غراب ابقع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عقعق. عکه. کشکرک. (فرهنگ فارسی معین). زاغ پیسه. ابقع. (زمخشری). رجوع به ترکیبات کلاغ شود. || کلاپیسه. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلاپیسه شود.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.