[ اِ تَ ] (مص مرکب) چیزی را بسماجت مطالبه کردن و خواستن، مثال: فلان اصرار دارد نجاری بیاموزد. (از فرهنگ نظام) . ثبات داشتن و سماجت داشتن. مصر بودن. (ناظم الاطباء). پافشاری داشتن.
لغتنامه دهخدا
[ اِ دا رَ دَ / دِ ] (نف مرکب) مُصِرّ. سماجت کننده. پافشاری کننده. رجوع به اصرار داشتن شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.