روش
فرهنگ واژههای سره
دستیافتن، چیرگی
دستیابی، چیرگی، پیروزی
[ اِ ] (ع مص) طلب بچه کردن. فرزند خواستن. || مادر فرزند کردن کنیزک را. امّ ولد کردن. || محبت کردن با کنیزک تا از وی فرزند آید. (تاج المصادر بیهقی). ولادت خواستن. (غیاث). با کنیزک آرمیدن ...
لغتنامه دهخدا
[ اِ ] (ع مص) طلب الفت کردن و محبت خواستن. (از غیات اللغات).
[ اِ لَ سَ ] (اِخ) یکی از مواضع دودانگهٔ هزارجریب. رجوع بسفرنامهٔ مازندران و استراباد رابینو ص ۱۲۴ بخش انگلیسی شود.
[ اَ کُ اَ سِ لِ ] (ترکیب وصفی) از اقسام الکل. الکلهای استیلنیک تا سال ۱۹۰۲م. شناخته نشده بودند، مهمترین آنها الکلهایی هستند که در آنها ارتباط سه تایی در محل a قرار دارد. و این الکلها مایعات ...
[ دُ ] (اِخ) دختر ژان پرتقال . او ملقبه به لابلترانژا است (۱۴۶۲ -۱۵۳۰ م.).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.