(مَ) (ص مف.) شایسته، کاردان.
فرهنگ فارسی معین
١. کاردان؛ کارآزموده؛ شایسته؛ کسی که کارها را بهخوبی انجام میدهد. ٢. چیزی که به کار آید و سودمند باشد.
فرهنگ فارسی عمید
[ مَ دَ ] (ص لیاقت) مفید و بافایده و سودمند. (ناظم الاطباء). بدردخوردنی.
لغتنامه دهخدا
[ بِ مَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب) کارکرده. مجرب : و مردم فیروز آباد متمیز و بکار آمده باشند. (فارسنامهٔ ابن البلخی ص ۱۳۹). رجوع به کارآمده شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.