قلیل
معنی
[ قَ ] (ع ص) پست قامت لاغر. || کم
و اندک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).
یسیر. نزر. واحد و جمع در این یکسان بود.
(مهذب الاسماء). ج، قلیلون و اَقِلاّء و قُلَل و
قُلُلون. (منتهی الارب) (اقرب الموارد):
{/Bوَ اُذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ.۱-۵۸:۲۶/}(قرآن
۸/۲۶) و قولهم لم یترک قلیلاً و لاکثیراً.
(منتهی الارب).
زان جمال و بها که بود ترا
نیست با تو کنون قلیل و کثیر.ناصرخسرو.
- آب قلیل؛ فقها در کتب فقهی آب را به
انواعی از قبیل: آب جاری، آب باران، آب
چاه، تقسیم کرده و برای هر یک احکامی ذکر
نموده اند یکی از اقسام آب، آب قلیل است.
آب قلیل آبی است راکد و کمتر از کر. مشهور
برآنند که آب قلیل با ملاقات نجاست نجس
میشود. گروهی بر این عقیده اند که بین آب
قلیل و آب کر فرقی نیست و هرگاه یکی از
اوصاف سه گانهٔ آن [ مزه، بو، رنگ ] به وصف
نجس تغییر یابد نجس میشود، برای تفصیل
این مطلب رجوع به کتاب استدلالی «الفیض»
تألیف آیةاللََّه فیض قمی چ ۱۳۶۹ هـ . ق. ص ۸
ببعد شود.
- رجل قلیل الخیر؛ مردی که کار خیر نکند.
(اقرب الموارد).
- قلیل السکنه؛ کم مردم.
- قلیل المدة؛ کم مدت.
- قلیل المنفعة؛ کم فایده.
- قلیل بلیل (از اتباع)؛ کم. اندک.
- قلیل من الرجال یقول ذلک؛ هیچکس
چنین نگوید. (اقرب الموارد).