(فَ) (اِ.) آسیب، بلا.
فرهنگ فارسی معین
[ فَ رَ / رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب) آفت زده. مَؤوف. آکفت دیده. - کِشتی آفت رسیده؛ بسن یا ملخ یا تگرگ یا خشکی یا زنگ و یرقان و یا سرمازدگی و مانند آن زیان دیده. آفت زده.
لغتنامه دهخدا
مادهای که آفتهای گیاهی و جانوری را از بین میبرد [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات]
واژههای مصوب فرهنگستان
نوعی آفتکُش که بر روی گیاه پاشیده میشود و پس از تماس با آفت آن را از بین میبرد [شیمی]
نوعی آفتکُش که پس از پاشیده شدن بر روی گیاه وارد جریان شیرۀ آن میشود و آفت در نتیجۀ تغذیه از گیاه از بین میرود [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] ...
آنکه از گرما و تابش آفتاب دچار بیماری آفتابزدگی شده باشد.
فرهنگ فارسی عمید
(مَ) (اِمر.)۱- نوعی وسیلة آتش بازی که به هنگام سوختن به چند رنگ درمی آید.۲- یکی از فنون کُشتی.۳- پُشتَک وارو زدن.
(نَ زَ دِ) (ق.) پیش از طلوع.
(پَ رَ) (اِ.)۱- جانوری است شبیه به مارمولک، از ردة خزندگان با زبانی دراز که از آن برای شکار حشرات استفاده میکند.۲- گیاهی از تیرة گاوزبان که در اراضی بایر روید، و گلهای کوچک و سفی ...
۱. (زیستشناسی) جانوری شبیه سوسمار با زبان دراز، چشمان بزرگ، و دُم بلند که میتواند خود را به رنگ محیط درآورد؛ آفتابگردک؛ حِربا؛ خورپا؛ سوسمار هفترنگ. ۲. (صفت) کسی ک ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.