قرقرة
معنی
[ قَ قَ رَ ] (ع اِ) نوعی از خنده. (منتهی
الارب) (آنندراج). خندهٔ بلند. (اقرب
الموارد). قهقهه. || بانگ کبوتر و شتر و
شکم. (منتهی الارب) (آنندراج).
صوت الحمام. (اقرب الموارد). || زمین
پست نرم. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
(آنندراج). || ظاهر روی. (منتهی الارب).
پوست روی، و گفته اند آنچه هویدا و نمایان
باشد از محاسن آن. (اقرب الموارد) (منتهی
الارب) (آنندراج). || (مص) ریختن قراره
در دیگ. || بانگ کردن شتر. (منتهی
الارب). دعاء الابل. (اقرب الموارد).