[ چَ رِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) کنایه از شب : جعد پرده پرده درهم همچو چتر آبنوس زلف حلقه حلقه برهم همچو مشک اندوده نای. منوچهری.
لغتنامه دهخدا
[ چَ خِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) چرخ. مجازاً بمعنی آسمان و فلک و سپهر. چرخ آبگون. چرخ آبنوسی. چرخ گردان : یکی گوی در خم چوگان فکند بدانسانش زی چرخ گردان فکند که گوی از شدن سوی چرخ آب ...
[ چَ خِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) چرخ. فلک اول. چرخ ترساجامه. چرخ آبنوس. چرخ کبود. چرخ کبودجامه. رجوع به چرخ آبنوس و چرخ ترساجامه و چرخ کبودجامه شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.