۱. (زیستشناسی) دانههای ترش و نارس انگور که هنوز نرسیده و شیرین نشده باشد. ۲. [قدیمی، مجاز] فرد جوان و بیتجربه. * غوره نشده مویز شدن: [مجاز] بدون تجربه و آگاهی لازم خوا ...
فرهنگ فارسی عمید
آشی که در آن غوره یا آب غوره ریخته باشند؛ آش غوره.
[ رَ / رِ فَ / فِ شُ دَ ] (مص مرکب) غوره افشردن. غوره فشاردن. رجوع به همین ترکیب شود.
لغتنامه دهخدا
[ رَ / رِ گَ ] (اِ مرکب) قوره گز. نام درختی است که در نواحی مختلف به نامهای گز شاهی، گَزلی و کِرِه معروف است. رجوع به گز شاهی و درختان جنگلی ایران تألیف ثابتی ص ۱۴۷ شود.
[ رَ / رِ یِ خُ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) خرمای نارسیده. بُسر. بَلَح. خَلال. رجوع به غوره و خرما شود.
[ سِ رَ / رِ ] (اِ مرکب) غورهٔ خشک کرده و نرم کوفته. گرد غوره.
[ مَ رَ / رِ ] (معرب، اِ) یبروح است... و به رومی مندراغوراس خوانند. (اختیارات بدیعی). مندعوره مصحف آن است. منداغورس. (از حاشیهٔ برهان چ معین). در مصر، مندراگور را گویند. (دزی ج ۲ ص ۶۱۸). ر ...
=چراغواره
[ چَ / چِ راغْ وَ رَ / رِ ] (اِ مرکب) چراغواره. ظرفی که چراغ در آن نهند و برند. ظرفی که چراغ در آن گذارند تا از باد خاموش نشود: تو چراغی را تا چراغوره ای نمیباشد و زیر دامنهاش نمیداری سلامت ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.