غسل برآوردن
معنی
[ غُ بَ وَ دَ ] (مص مرکب)
غسل کردن. غسل آوردن. اغتسال.
تغسل :
در ظاهرم جنابت در باطن است حیض
آن به که غسل هر دو به یک جا برآورم.
خاقانی.
نخست غسلی از آن چشمهٔ حیات برآر
به زیر هر بن مویی از آن نمی برسان.
کمال اسماعیل (از آنندراج).