غربال کردن

معنی

[ غِ / غَ کَ دَ ] (مص مرکب)بیختن. غربال را به دست زدن. الک کردن. غربال بیختن. غربلة. (المنجد). دحلاصة. (منتهی الارب). || کنایه از تفحص و جستجوی بسیار. (آنندراج) (از فرهنگ نظام). کنجکاوی. (مجموعهٔ مترادفات): فلک خاک ایام غربال کرد نشاند مگر ابر پیمانه کرد (؟). نورالدین ظهوری (از آنندراج). گر کند غربال صد ره دور گردون خاک را نیست ممکن همچو من بیحاصلی پیدا شود. صائب (از آنندراج).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.