گول، گزند، فریب، زیان
فرهنگ واژههای سره
۱. (حقوق، فقه) خدعه کردن و چیره شدن در معامله؛ فریب دادن کسی در خریدوفروش. ۲. (اسم) زیان در خریدوفروش. ۳. (اسم) [قدیمی] ضرروزیان. * غبن فاحش: (حقوق) ...
فرهنگ فارسی عمید
[ غَ مَ دَ ] (مص مرکب) دریغ آمدن : غبنم آمد که اژدهای سپهر تهمت کینه برنهاد به مهر.نظامی.
لغتنامه دهخدا
[ غَ کَ / کِ دَ ] (مص مرکب) زیان کشیدن. زیان بردن. ضرر بردن : قلم بگیر و فزونی مجوی و غبن مکش اگر به حکمت و علم اندر اهل پایگهی. ناصرخسرو. شادی که غبن میکشی و دم نمیزنی در شهر این معامله ...
[ غَ نِ یَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به غبن الیسیر شود.
(غَ) [ ع - فا. ] (صت.) دریغا! افسوسا!
فرهنگ فارسی معین
[ ] (اِ) ماری باشد که در باغها گردد و هیچ گزند نکند. (معیار جمالی). رجوع به بفبنج شود: دعا و مدح او را حرز خود ساز که افعی با تو باشد کم ز بغبنج. شمس فخری.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.