لباس؛ جامه؛ پوشاک.
فرهنگ فارسی عمید
[ کِ سْ وَ ] (ع اِ) کسوة. رخت و لباس و جامه و پوشاک. (ناظم الاطباء). - پیش کسوت؛ در اصطلاح زورخانه کاران، تقدم و سبق در پهلوانی کیفاً و زماناً. - کسوت جان دادن؛ کنایه از خاصیت دادن است. ...
لغتنامه دهخدا
← تلسکوپ اشمیتهلالی [نجوم رصدی و آشکارسازها]
واژههای مصوب فرهنگستان
(کِ وَ) [ فا - ع. ] (ص مر.)۱- مقدم، پیشگام، پیشرو، پیش قدم.۲- یکی از مدارج طریقت، آن که درجة پیش کسوتی دارد.۳- قدیم ترین و بزرگ ترین پهلوان یک زورخانه که حق تقدم در پهلوانی دارد. ...
فرهنگ فارسی معین
[ کِ وَ ] (ص مرکب) آنکه درجهٔ پیش کسوتی دارد. یکی از مراتب مرید. صاحب درجه ای از درجهٔ مریدان. شیخ و مرشد. یکی از مدارج طریقت. مقامی در سلوک (صوفیه). در طبقات صوفیه طبقهٔ از مرید بالاتر و ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.