زیرواگ، زیرنشان، زیر
فرهنگ واژه‌های سره
حرکت زیر حرف و علامت آن؛ زیر.
فرهنگ فارسی عمید
تکه‌ای از یک چیز شکسته و خردشده؛ تکه.
برداشت هم‌زمان تمامی درختان جنگلی در یک ناحیه برای جنگل‌کاری یا به منظورهای دیگر [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
واژه‌های مصوب فرهنگستان
[ ذِ عِ مُ کَ سْ سَ رَ / رِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) (اصطلاحی حفاران را است) و مثال آن: ده ذراع طول در دو ذراع عرض در پنج ذراع عمق صد ذراع مکسره شود.
لغت‌نامه دهخدا
[ مُ کَ سْ سَ رَ ] (ع ص) تأنیت مکسر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مکسر شود. || ذراع مکسره؛ ذراعی در ذراعی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
۱. بلیتی که برای یک مسیر رفت یا برگشت باشد؛ یک‌طرفه. ۲. (قید) کاملاً؛ به‌طور کلی: یا دوستی صادق یا دشمنی ظاهر / یا یکسره پیوستن یا یکسره بیزاری (منوچهری: ۱۱۴). ۳. (قید) همه؛ ه ...
کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.