[ عَ دُرْ رَ ] (اِخ) ابن ابوالقاسم قشیری، مکنی به ابونصر. رجوع به ابونصر عبدالرحیم بن ابوالقاسم عبدالکریم بن هوازن القشیری در این لغتنامه و الاعلام زرکلی شود.
لغتنامه دهخدا
[ عَ دُرْ رَ ] (اِخ) ابن علی بن مرزبان. رجوع به ابن مرزبان ابواحمد عبدالرحیم در این لغتنامه و الاعلام زرکلی شود.
[ عَ دُرْ رَ ] (اِخ) ابن مصطفی بن احمد الدمشقی الصالحی، مکنی به ابن شقده. وی مردی فاضل بود و به تاریخ سخت عنایت داشت. از تألیفات اوست: المنتخب. مختصر شذرات الذهب عسکری. وی در حدود ۹۰ سالگی ...
اسم: عبدالرحیم (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: abdolrahim) (فارسی: عبدالرحيم) (انگلیسی: abdolrahim) معنی: بنده خداوند مهربان، ( عربی )، بنده ی خدای مهربان، ( اَعلام ) نام چند تن از شخصی ...
فرهنگ واژگان اسمها
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.