ضیاءالدین

معنی

[ ئُدْ دی ] (اِخ) المارانی، ابوعمرو، عثمان بن عیسی بن درباس المارانی، الکردی. ضیاءالدین، در عصر خویش از اعلم شافعیین در فقه بود. نسبتش به بنی ماران مردج (نزدیک موصل) رسد. در اربل نشو و نما یافت و از آنجا بدمشق و سپس مصر شد و قضای غربیه بدو تفویض کردند و سپس سلطان صلاح الدین شغل قضای دیار مصر را در ۵۶۶ هـ . ق. بدو داد و از آن پس به تدریس پرداخت و گوشه گرفت تا آنگاه که بقاهره درگذشت (۶۰۲ هـ . ق.). از کتب وی: «الاستقصاء لمذاهب الفقهاء» نزدیک بیست مجلد و «شرح اللمع» در اصول فقه. (الاعلام زرکلی ج ۲ ص ۶۳۰).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.