[ چَمْ بَ جَ دَ ] (مص مرکب) نیزه گردانیدن. || بعضی نوشته اند که مراد، گرداگرد حریف اسب دواندن است. (آنندراج) (غیاث).
لغتنامه دهخدا
[ چَمْ بَ غَ ] (اِخ) دهی از دهستان میانولایت بخش حومهٔ شهرستان مشهد میباشد که در ۱۶ هزارگزی شمال باختری مشهد بر کنار راه شوسهٔ مشهد به قوچان واقع است. جلگه ای است با هوای معتدل و ۱۶۸ تن ...
(چَ بَ رِ) (ص نسب.) به شکل چنبر، چنبر مانند.
فرهنگ فارسی معین
چنبرمانند؛ به شکل چنبر.
فرهنگ فارسی عمید
[ اَ گَ / گُ چَمْ بَ رَ / رِ ] (اِ مرکب) شان. شانه. شان عسل. (یادداشت مؤلف): هم از خوردنیها و هرگونه ساز که ما را بباید بروز دراز... ز خرما هزار و ز شکر هزار بود ساخته راست کرده شمار ده ود ...
نوعی جعبهدنده پیوسته که در آن تغییر نسبتسرعت از طریق جابهجایی دو نیمچنبره شلجمیشکل، میان دیسکهای ورودی و خروجی انجام میشود [قطعات و اجزای خودرو] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
حالتی که در آن ریشۀ اولیۀ داننهال براثر مقاومت پوستۀ بذر به حالت حلقوی درمیآید [کشاورزی - علوم باغبانی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.