۱. (ورزش) چوگان. ۲. عصای پادشاهی.
فرهنگ فارسی عمید
[ صَ لَ ] (معرب، اِ) چوگان. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (مهذب الاسماء). معرب چوگان است. (حاشیهٔ برهان چ معین). محجن. طبطاب : مهین دختر نعش چون صولجانی کهین دختر نعش مانند قفلی.منوچهری. ت ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.