(ص نسبی، اِ) منسوب به صابون. || صابون فروش. فروشندهٔ صابون. || سازندهٔ صابون. || نام شیرینیی است که از شکر سفید سازند: صابونی است صحن زمین لب بلب ز بس کآورد قند مصری بازارگان برف. ک ...
لغتنامه دهخدا
[ نی یَ ] (ع اِ) زوله. رجوع به زوله شود.
گیاهی از تیرۀ میخکها با ساقۀ راست، برگهای بزرگ، و گلهای سفید یا صورتی. ساقه و برگ آن دارای مادۀ لعابی است و در آب کف میکند.
فرهنگ فارسی عمید
(اِ مرکب) جای صابونی. ظرفی که در آن صابون میگذارند. محل مخصوص صابون.
گشتهطعمی که براثر واکنش چربیها با سدیمهیدروکسید در کره ایجاد میشود [علوم و فنّاوری غذا]
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.