[ رو یَ / یِ ] (ص) شکوهمند و صاحب شأن و شوکت. || شجاع و دلیر. (از ناظم الاطباء) (از برهان). شجاع. (از غیاث).
لغتنامه دهخدا
[ رو یَ ] (اِخ) ابن شهریاربن شیرویه بن فناخسرو همدانی مکنی به ابوشجاع (متوفای ۵۰۹ هـ . ق.). صاحب الفردوس و او مورخ همدان بود. (از کشف الظنون). از علمای جغرافیاست و یاقوت از او بسیار نقل ...
[ رو یَ ] (اِخ) شیرو. شیروی. نام پسر خسرو پرویز. پسر خسرو پرویز که پس از وی به سلطنت رسید (۶۲۸ م.). خسرو قصد داشت مردانشاه را جانشین خود گرداند، چون کواذ (غباد) ملقب به شیرویه که پسر خسر ...
اسم: شیرویه (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: širuye) (فارسی: شيرويه) (انگلیسی: shiruye) معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی، شکوهمند، شجاع و دلیر، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) ) په ...
فرهنگ واژگان اسمها
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.