۱. پژمرده. ۲. افسرده. ۳. ‹ژولیده› درهمشده؛ پریشان؛ ژولیده: صبحدمان مست برآمد ز کوی / زلفپژولیده و ناشستهروی (سنائی۲: ۵۱۴).
فرهنگ فارسی عمید
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.