خورشیدی
فرهنگ واژههای سره
[ شَ ] (اِخ) بدخشانی. شاعری شوخ طبع و بذله گو و از معاصران مولانا جامی در قرن نهم هجری بود. از اشعار او است: چشمان من به رویت در عاشقی چنانند کز رشک یکدگر را دیدن نمی توانند. (از مجالس الن ...
لغتنامه دهخدا
[ شَ سی یِ ] (اِخ) دهی است از دهستان ریوند بخش حومهٔ شهرستان نیشابور. سکنهٔ آن ۱۷۵ تن. آب آن از قنات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
[ زِ شَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) مدت لازم برای اینکه یک نصف النهار دوبار بر خورشید بگذرد و آن کمی از روز نجومی درازتر است. روزهای شمسی با یکدیگر مساوی نیستند. رجوع به روز نجومی شود. - روز شم ...
سال خورشیدی
سحابیای از گاز و غبار که پنج میلیارد سال پیش منظومۀ شمسی از آن پدید آمده است |||متـ . سحابی اولیه primeval nebula [نجوم]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ صُ عِ شَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) صداع که از بسیار نشستن در آفتاب عارض شود. || قسمی صداع که از طلوع آفتاب پیدا شده و رو به ازدیاد میرود تا ارتفاع آفتاب و نزدیک غروب زائل میشود.
منظومهای شامل خورشید و نُه سیارۀ شناختهشده ازجمله زمین و قمرهای آنها و هزاران سیارک و دنبالهدار که همه به دور خورشید میگردند [نجوم] ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.