١. پروازکننده. ٢. (اسم) هر جانوری که در هوا پرواز کند. ۳. هر جانوری از خانوادۀ پرندگان.
فرهنگ فارسی عمید
شخصی که به قصد تفریح یا اهداف علمی پرندگان را زیر نظر میگیرد [گردشگری و جهانگردی]
واژههای مصوب فرهنگستان
(~. پَ رَ دِ) [ تر - فا. ] (اِ.) شی ء یا پدیدهای به شکل بشقاب که برخی در کشورهای مختلف مدعی دیدار آن هستند و بیشتر مردم گمان میکنند که از کرات دیگر آمدهاند.
فرهنگ فارسی معین
کسی که چیزی به کس دیگر بسپارد؛ تسلیمکننده.
[ پَ رَ دِ ] (اِخ) دهی است از دهستان پساکوه بخش کلات شهرستان دره گز و ۴۰هزارگزی جنوب خاوری کبودگنبد واقع است. کوهستانی و معتدل و تعداد سکنهٔ آن ۴۷ تن است. آبش از قنات تأمین میشود، محصول آن ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.