شبگیران
معنی
[ شَ ] (اِ مرکب، ق مرکب) گاه
شبگیر. هنگام شبگیر. به گاه شبگیر.
صبحگاهان. بامدادان :
در دامن کوه کبک شبگیران
دررفت به هم برقص کدری.
منوچهری.
شاخ گل شطرنج سیمین و عقیقین گشته است
وقت شبگیران به نطع سبزه بر شطرنج باز.
منوچهری.
الا تا باد نوروزی بیاراید گلستان را
و بلبل را به شبگیران خروش آید بر اوراقش.
منوچهری.