۱. کفل؛ سرین. ۲. کفل و ساغری اسب و استر: بور شد چرمهٴ تو از بس خون / که زدش بر پرخش و بر پهلو (مسعودسعد: لغتنامه: پرخش).
فرهنگ فارسی عمید
۱. سخت خشمناک؛ غضبناک. ۲. پرتوپوتشر.
[ پُ خَ ] (حامص مرکب) غضبناکی. خشمناکی. تأقة. شدت غضب. سختی غضب.
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.