سیاق
معنی
(ع مص) راندن. (آنندراج) (ترجمان
القرآن ترتیب عادل بن علی ص ۳) (تاج
المصادر بیهقی) (دهار) (غیاث اللغات)
(المصادر زوزنی). || جان کندن. (تاج
المصادر بیهقی) (دهار) (المصادر زوزنی). در
جان کندن درآمدن بیمار. (منتهی الارب).
|| (اِ) دست پیمان. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء). || مهر. کاوین. (مهذب الاسماء).
مهر. کابین. || طرز. طریقه. روش. (ناظم
الاطباء): دو بیت از آن که لایق این سیاق
است اثبات افتاد. (کلیله و دمنه). و مثال داد و
مبنی بر ابواب تهنیت و کرامت... که هم بر این
سیاق بباید پرداخت. (کلیله و دمنه).
|| (اصطلاح محاسبان) مؤلف غیاث نویسد:
سیاق پای بند باز است و چون در علم حساب
تحریک زمان و راندن قلم بسرعت تمام
است، لهذا علم حساب را سیاق میگفته باشند
یا آنکه حفظ حساب بمنزلهٔ باز است که از
دست خواطر اکثر پرواز مینماید و نوشتن آن
برای یادداشت بمثابهٔ پای بند است. از این رو
قواعد نوشتن حساب را سیاق نام کردند.
(غیاث اللغات) (آنندراج). علم حساب و
نوشتن حساب. (ناظم الاطباء): ملوک
آل سلجوق بهر دو سه سال وزیری از وزرای
خویش... بجانب مکرانات می فرستادند
حساب معاملات و سیاقات خراج آن طرف
روشن میگردانید. (المضاف الی بدایع الازمان
ص ۵).
- خط سیاق؛ نوعی از خط که بدان اهل
دفتر دیوان اعداد، مقادیر و اوزان را نویسند.
(ناظم الاطباء).