۱. مربوط به سلیمان: انگشتر سلیمانی، مُلک سلیمانی. ۲. مانند سلیمان: حشمت سلیمانی. ۳. (اسم) (زمینشناسی) نوعی عقیق.
فرهنگ فارسی عمید
[ سُ لَ / لِ نی یَ ] (اِخ) اتباع سلیمان بن جریر از فرق زیدیه همان جریریه معتقد به اینکه امامت بشوری حاصل میشود و همین که دو نفر اخیار امت بر آن اتفاق کردند شرعی است. امامت مفضول یعنی اما ...
لغتنامه دهخدا
[ بُ سُ لَ ] (اِخ) قریه ای است [ شبانکاره ] در چهار فرسخ بیشتر جنوب ده کهنه است. (فارسنامه). دهی است از دهستان شبانکاره بخش برازجان از شهرستان بوشهر. این ده جلگه و گرمسیر است و ۴۵۰ تن سکن ...
[ عَ یِ سُ لَ ] (اِخ) ابن عثمان بن علی بن سلیمان سلیمانی اربلی. ملقب به امین الدین. صوفی و شاعر بود و در سال ۶۷۰ هـ . ق. درگذشت. او را قصیده ای است که هر بیت آن شامل نوعی از صنایع بدیعی ا ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.