[ سُ لَ ] (اِخ) نام پیغمبری است معروف که پسر حضرت داود نبی علیه السلام باشد. (آنندراج) (از مهذب الاسماء). وی جانشین داود یکی از چهار پسر او از بت شبع بود بغیر از این اسم که اولاً پیش از ...
لغتنامه دهخدا
[ سُ لَ ] (اِخ) نام سه تن از سلجوقیان: سلیمان بن جغری بیک چند روز از سال ۴۵۵ هـ . ق. حکومت کرد. سلیمان اول ابن قتلمش نخستین از سلجوقیان روم (آسیای صغیر) (جلوس ۴۷۰ هـ . ق.). فوت ۴۷۹ هـ . ق ...
[ سُ لَ ] (اِخ) ابن احمدبن علی (۶۹۰ -۷۴۰ هـ . ق.). خلیفه مستکفی بامراللََّه از خلفای دولت عباسی. بعد از اینکه پدرش بسال ۷۰۱ هـ . ق. وفات یافت، با وی بیعت کردند. (از اعلام زرکلی). رجوع به ...
[ سُ لَ ] (اِخ) ابن عبدالقوی طوفی. رجوع به صرصری شود.
[ سُ لَ ] (اِخ) ابن عقبه، مکنی به ابی داود او راست: شرح ذوات الاسمین و المنفضلات من المقالة العاشره از اقلیدس. رجوع به کشف الظنون شود.
[ سُ لَ ] (اِخ) ابن محمدبن احمد، مکنی به ابوموسی حامض بغدادی از علمای لغت و شعر بوده است. دارای اخلاقی تند و خشن بود و بعضی او را حامض خوانده اند. او راست: خلق الانسان، السبق النضال، النبات ...
[ سُ لَ ] (اِخ) ابن محمدبن عبداللََّه. هشتمین از شرفای فلالی مراکش جلوس ۱۲۰۹ هـ . ق. فوت ۱۲۳۸ هـ . ق. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به اعلام زرکلی شود.
[ سُ لَ ] (اِخ) ابن موسی بن سلیمان بن علی بن الجون اشعری، ملقب به ابوالربیع. وی مردی عارف به لغت و ادب بود. او راست: الریاض الادبیه. رجوع به ابوالربیع و الاعلام زرکلی ج ۱ ص ۳۹۲ شود.
[ سُ لَ نِ اَوْ وَ ] (اِخ) از سلاطین عثمانی. رجوع به سلیمان شود.
[ سُ لَ / لِ ] (ص مرکب) آنکه شوکت و مقام سلیمان دارد: کریم دولت و دین آصف و سلیمان جاه. ؟ (حبیب السیر ج ۳ ص ۲).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.