[ غَ ] (اِخ) از شاعران قدیم عثمانی و از مردم ادرنه است. در آن دیار به «قزازعلی» معروف بود. وی از روزگار ابوالفتح سلطان محمدخان [ متوفی ۸۸۶ هـ . ق. ] تا عهد سلطان سلیمان خان قانونی ...
لغتنامه دهخدا
کسی که کفش یا چیز دیگر از چرم ساغری بدوزد؛ دوزندۀ کفش ساغری.
فرهنگ فارسی عمید
[ غَ ] (نف مرکب) دوزندهٔ کفش ساغری. ساغری ساز. صاغری دوز. رجوع به ساغری و صاغری شود.
دستهای از طبلها که بدنۀ آنها شبیه ساغر یا جام است [موسیقی]
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.