[ اَ خُ رَ وِ دِ لَ ] (اِخ) شاعر بزرگ فارسی گوی هند از قبیلهٔ لاچین ترک بود، پدرش سیف الدین محمود در شهرکش ترکستان ساکن و رئیس قبیلهٔ خود بود. صاحب تاریخ فرشته و دولتشاه سمرقندی وی را از ا ...
لغتنامه دهخدا
[ اَ نیِ دِ لَ ] (اِخ) از شاعران دورهٔ جهانگیر پادشاه بود و با نظام الدین بخشی دوستی داشت. از اوست: هرگاه ز توسنت برم نام آغاز شود ردیف انجام همچون دل بیقرار عاشق در خواب ندیده روی آرام. ...
[ حَ دُدْ دی نِ دِ لَ ] (اِخ) (قاضی...) یکی از مشاهیر علمای قرن هشتم هجری است. شرحی بر هدایه نگاشته و آثار دیگری نیز دارد. وی در ۷۶۴ هـ . ق. وفات یافت. (قاموس الاعلام).
[ دِ لَ ] (اِخ) عبدالحق. او راست: مقدمة فی مصطلح الحدیث چ هند ۱۸۹۹ م. (از معجم المطبوعات مصر ج ۱).
[ زَ نِ پَ لَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) امروزه پهلوی بزبان ایرانی که اصطلاحاً پارسی میانه مینامند اطلاق میشود. (حاشیهٔ برهان قاطع بقلم دکتر معین ذیل پهلوی). رجوع به مقدمهٔ برهان قاطع چ معین ...
[ لِ بِ دِ لَ ] (اِخ) رجوع به غالب نجم الدوله شود.
[ فَ لَ ] (ص نسبی) پهلوی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به پهلوی و فارسی میانه شود.
اشعار و ترانههایی که به لهجههای محلی یا روستایی سروده شده، مانند اشعار باباطاهر عریان و ترانههایی که در فارس، کرمان، و بعضی نواحی دیگر متداول است.
فرهنگ فارسی عمید
(فَ لَ یِّ) [ معر. ] (اِ.) اشعار و ترانههایی که به زبانها و لهجههای محلی و روستایی سروده شده.
فرهنگ فارسی معین
[ ظِ رِ دِ لَ ] (اِخ) سیدناصربن سیدحاجی گجراتی بن سیدجعفر شیرازی، متخلص به ناظر. از شاعران پارسی گوی هند است. وی در مدینه متولد شد و در شهر گجرات نشأت یافت در ولایت شاه جهان آباد به دربار ش ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.