فزایسته، وشناد، گسترده، فزون، فراوان، سرشار، بسیار، انبوه، افزون، افزوده
فرهنگ واژههای سره
[ ع. ] (ص. ق.) بسیار، فراوان.
فرهنگ فارسی معین
(اِخ) ابن ابی سفیان. رجوع به زیادبن ابیه شود.
لغتنامه دهخدا
(اِخ) ابن صالح الحارثی. از امراء دولت مروانیه و یکی از سران سپاه بسیار دلیر بود. در هنگام قیام عباسیان در خراسان و عراق، او والی کوفه بود و چون کار بنی عباس بالا گرفت در سال ۱۳۲ هـ . ق. با ...
(اِخ) ابن عبداللََّه بن طفیل القیسی العامری البَکائی، مکنی به ابومحمد. او سیرهٔ نبوی را از محمدبن اسحاق روایت کرد و عبدالملک بن هشام همان سیرة را از وی روایت کرد و مرتب ساخت. او از مردم کو ...
(اِخ) ابوالسکن. تابعی است. رجوع به ابوالسکن شود.
(اِخ) ابوعمرو. رجوع به ابوعمرو شود.
(اِخ) ابولاس الخزاعی. رجوع به ابولاس شود.
[ دُلْ رِ ] (اِخ) ابوالادبر. تابعی است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
[ دُلْ مَ دَ ] (اِخ) رجوع به ابوسفیان شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.