جنبش؛ تکان.
فرهنگ فارسی عمید
[ مُ هَ / هِ زَ ] (از ع، اِمص) مناهزة. فرصت نگاه داشتن. فرصت غنیمت شمردن. اغتنام فرصت. انتهاز فرصت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): اگر من از مناهزت فرصت غافل مانم... بعد از آن سود ندارد. (م ...
لغتنامه دهخدا
(نُ زَ) [ ع. نهزة ] (اِ.)۱- فرصت.۲- صید. ج. نهز.
فرهنگ فارسی معین
فرصت.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.