زوفا
معنی
(اِ) دوایی است و آن دو نوع میباشد:
خشک و تر. خشک را زوفای یابس می گویند و آن به برگ سنای مکی می ماند و
بهترین وی آن است که از کوه بیت المقدس
آورند و آن به زوفای مصری شهرت دارد،
گرم و خشک است در سیم. و تر را زوفای
رطب، و آن چرکی است که بر زیر دنبهٔ
گوسفند ارمن جمع میشود و نوع دیگر نیز در
اختیارات گفته اند. طبیعت آن گرم است در
سیم. استسقاء را نافع باشد. (برهان). زوفی.
(آنندراج). گیاه دائمی از تیرهٔ نعناعیان...
دارای گلهای سفید، آبی، یا صورتی است. در
سابق برای بوی خوش و مصارف دارویی
کاشته میشد. فعلاً فقط برای زینت کاشته
میشود. بعضی گیاه جنس را زوفا خوانده اند.
جنس موسوم به قطرم است که چون گربه
آنرا دوست دارد آنرا علف گربه یا حشیشةالهر
نیز می نامند. (از دایرة المعارف فارسی).
زوفاء. زوفی. زوفه. گیاهی است پایا از تیرهٔ
نعناعیان که به حالت خودرو و در نواحی
جنوبی اروپا و آسیای صغیر و روسیه و ایران
می روید. ارتفاعش بین ۴۰ تا ۶۰ سانتیمتر و
ریشه اش ضخیم و منشعب و ساقه هایش نسبةً
چوبی و برگهایش کوچک و متقابل و نوک تیز
و کامل و بسیار معطر می باشد. گلهایش زیبا و
معطر و به رنگهای آبی تیره، مایل به بنفش و
سفید و گاهی گلی است. اسانس این گیاه
مشابه اسانس نعناع است و مصرف طبی دارد.
جسمی. حسل. ثغام. (فرهنگ فارسی معین).
رجوع به زوفی و کارآموزی داروسازی
ص ۲۱۴ و گیاه شناسی گل گلاب چ ۳ ص ۲۷۸
و قاموس کتاب مقدس و ترکیبهای این کلمه
شود.
- زوفای بستانی؛ نوعی از دو نوع زوفا.
(یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به
زوفا شود.
- زوفای تر. رجوع به زوفای رطب شود.
- زوفای جبلی؛ نوعی از دو نوع زوفا.
(یادداشت ایضاً).
- زوفای خشک. رجوع به زوفای یابس
شود.
- زوفای رَطْب؛ چرکی است که در دنبه و
موی زیر شکم و کنج ران گوسفند جمع و
منعقد می گردد و به فارسی سنگل میش و به
ترکی شقلداق نامند. (از تحفهٔ حکیم مؤمن).
رجوع به همین کتاب و اختیارات بدیعی و
ترجمهٔ صیدنه و دیگر کتب طبی و داروئی
شود.
- زوفای یابس؛ گیاهی است مفروش بر
روی زمین، برگش شبیه به برگ صعتر بستانی
و مرزنجوش و با عطریت و شاخه های او
پرگره و بر هر گرهی مایل به زردی و بی تخم و
تلخ مزه. (از تحفهٔ حکیم مؤمن). رجوع به
همین کتاب و اختیارات بدیعی و ترجمهٔ
صیدنه و تذکرهٔ داود ضریر انطاکی شود.